نسل برتر

جمع دوستان.........به وبلاگ ما خوش اومدین.......

نسل برتر

جمع دوستان.........به وبلاگ ما خوش اومدین.......

من پیتزا نمی خورم.....

چون عباس بچه دزفول لنگ وام ازدواجش است

من پیتزا نمی خورم

چون حیدر جانباز شیمیایی جلوی بنیاد چادر زده

برای اینکه صاحب خانه جوابش

و کمیسیون پزشکی مدارکش را ناقص اعلام کرده

من پیتزا نمی خورم

چون افغانی ها به دختر ک معصوم ایرانی تجا.....

من پیتزا نمی خورم

چون میثم دارد بزرگ می شود و نمی داند پدرش کیست!؟

من پیتزا نمی خورم

چون در روستای علی آباد به جای آب غصه می خورند..

من پیتزا نمی خورم

چون نان سفره ما بوی نفت می دهد!

من پیتزا نمی خورم

چون ریحانه را به ارباب ۶۰ ساله! داده اند

من پیتزا نمی خورم

چون حیدر کارگر ۴۵ ساله شرکت ....هنوز ازدرد کمر می نالد

نه از کار زیاد ،از ضربه باطوم برادران شیعه

به خاطر حقوقی که سه سال است نگرفته..

من پیتزا نمی خورم

چون اکبر کارگر ساختمانی برج نیما ۲ ماه است

خودش و زندگیش فلج شده برای اینکه بیمه نبوده !

من پیتزا نمی خورم

چون کبری خانم، مستاجر زیرزمین حسن آقا هر شب اشکنه می پزد

من پیتزا نمی خورم

چون حاج یونسی را می شناسم که هر شب پیتزا می خورد با طعم...؟

و دیوار خانه اش پر است از عکس های سواحل آنتالیا

جعبه های پیتزایش را هر شب جعفر، سوپر محله با خود می برد

و صبح ها اضافه های نان باگت منزلش را،قنبر نمکی ۶۰ ساله!

من پیتزا نمی خورم

چون میلاد بچه معلول علی آقا

دستش سهوا خورده بود به سمند حاج یونس

و فریاد:....پدر سگ فلج! را شنیده بودم

من پیتزا نمی خورم

چون حاج یونس سه شنبه ها مجلس دارد

با حضور فلان نماینده مجلس ...مدیر کل...فلان بازاری ....

ومی دانی شام سه شنبه هایشان چیست؟

پیتزا با طعم شهدا....!!

این یه ÷ست تبلیغاتی نیست یا نمی دونم سیاسی و ... 

فقط من به عنوان یه دانشجو که مطالعات سیاسی و اجتماعی کم و بیش دارم دوست دارم نظر شما رو هم بدونم . . .  

اگه از وضع کنونی خسته شده اید . . .  

و حالتون از هرچی شعار و می کنم و کردم و . . . .  به هم می خوره  

خواهشا 3 دقیقه واسه این سایت وقت بگذارین. 

نمی گم که فلان و فلان و فلان جوره. . .  

خودتون بیایین ببینین. 

http://www.akbaralami.com/

صبر ؟‌؟‌؟‌

اما صبر....!!!. 

 ...آنانکه صبر را به معنی بردباری الاغ منشانه و بار کشی حمال مآبانه، تفسیر کرده اند و از آن فلسفه ی تسلیم پذیری و ذلت و تن دادن به زور ، و ظلم وحق کشی ، و تجاوز و سکوت کردن در برابر هر فاجعه ای و جنایتی ، و هر منکری را دیدن و هر ستمی را کشیدن ، و هر قلدری و قداره بندی و غارت و خیانتی را دیدن، و هر تعدی را به حقیقت ، به اسلام ، به مردم ، به ارزش های انسانی ، به مقدسات اعتقادی ، و حتی به شرف خویش تحمل کردن ، و دم بر نیاوردن ، و سروکار همه را به قیامت انداختن ، و سرنوشت عدالت و انتقام و اصلاح و احقاق حق ، و طرد قدرتها ی ظالم و فاسد و ضد انسان را به آخرالزمان و ظهور حضرت، موکول کردن ... را استنباط کرده و به خورد مردم داده اند ؛

همه کارگزاران جور و سحره ی فرعون و نفاثات فی العقد ، و خناسهای وسوسه گری بوده اند که از خون حسین افیونی ساختند و از صبر نیز هروئین، قرص خواب و واکسن مرگ و داروی بیهوشی ، تا راه تجاوز و چپاول و جنایت پیش پای تاتارهای غارتگر و ویرانگر و آدم کش هموار گردد ، و خانه برای ورود دزدها امن و آرام باشد ، و نمرودها در خدایی کردن و قارون ها در غارت کردن خیالشان راحت باشد ، و مطمئن که از هیج کس صدایی بر نمی خیزد! هیچ کس لب به اعتراض نمی گشاید ، و هیچ کسی دستی بلند نمی کند و سری بالا نمی کند ، و حتی از جایش جنب نخواهد خورد ؛ که  " سم صبر "  به اینها تزریق شده و پیکرشان فلج و خونشان مسموم و سرشان گیج و بی هوش شده است، و آثار حیات ، جز در روده هایشان ، به کلی محو شده است! و در برابر هیچ ضربه ای عکس العمل نشان نمی دهند .

 " سم صبر" !!!!

 

اما شما خواهرم ، برادرم ، ای  " مادر"  ،  "ای پدر "  ،  با صبر کاری کردید که فرزندانتان با شهادت کردند ! و کیست که نداند کار شما سخت دشوار بوده است ، صبر شما شهادتی است که یک عمر استمرار دارد ، صبوری چون شما ، در هر دم ، با هر نفس به شهادتی می رسد.

فرزندان شما  " مرگ سرخ " را برای این نسل تفسیر کرده اند و شما " صبر

سرخ" را!!! 

 

پدر و مادر ما متهمیم

معلم شهید دکتر علی شریعتی

تنها...

رنج تلخ است ولی وقتی آن را به تنهایی می کشیم

تا دوست را به یاری نخوانیم،


برای او کاری می کنیم و این خود دل را شکیبا می کند

طعم توفیق را می چشاند

و چه تلخ است لذت را "تنها" بردن

و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن

و چه بدبختی آزاردهنده ای ست "تنها" خوشبخت بودن

در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است


در بهار هر نسیمی که خود را بر چهره ات می زند

یاد "تنهایی" را در سرت زنده میکند

"تنها" خوشبخت بودن خوشبختی ای رنج آور و نیمه تمام است


" تنها" بودن ، بودنی به نیمه است

و من برای نخستین بار در هستی ام رنج "تنهایی" را احساس کردم

اگر تنهاترین شوم باز خدا هست

او جانشین همه نداشتنهاست

نفرین ها و آفرین ها بی ثمر است

اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند

و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد

تو مهربان جاودان آسیب نا پذیر من هستی

ای پناهگاه ابدی

تو می توانی جانشین همه بی پناهی ها شوی


علی شریعتی

تنهایی

 

این نگهبان سکوت

شمع جمعیت تنهایی

راهب معبد خاموشی ها

حاجب در گه نومیدی

سالک راه فراموشی ها

چشم به راه پیامی ٬ پیکی

گرمی بازوی مهری نیست

خفته در سردی آغوش پر آرامش یاس

که نه بیدار شود از نفس گرم امید

سر نهاده است به بالین شبی

که فریبش ندهد عشوه ی خونین سحر

ای پرستو ٬ برگرد!

(ای پرستو که پیام آور فروردینی)

بگریز از من٬ از من بگریز!

باغ پژمرده ی پامال زمستان ها

چشم به راه بهاری نیست

گرد آشوب گر این صحرا

گرد بادی است سیه

گرد سواری نیست...

دکتر علی شریعتی