آذربایجان کجاست ؟
علی عبدلی
به روایت یک سند آذری :
می دانیم که درکشور ما اشخاص؛ محافل و جریانهایی وجود دارند که نه تنها براین واقعیت که زبان دیرین آذربایجان غیر ترکی بوده بلکه حتی بر حدود جغرافیایی آنگوشه از خاک ایران از نگاه و منظری باژگونه مینگرند. آذربایجان را در گستره جغرافیایی دیگری نشان میدهند و برای زبان وفرهنگ اصیل و کهن آن خطه گُرد خیز ، نشان و هویتی دیگر میجویند. در این راستا عده اندکی روشنفکر مآب و نظریه پردازِ به قول ترکها «اصلی ایتیرَن» برای این کهبتوانند با ایجاد توهم برای گروهی عوام و یا بی اطلاع از تاریخ و تمدن ایران، بیگانگان را به تحقق رویای امپراطوری اوراسیا امید وار نمایند، دست به هر کاری میزنند.آنها ضمن بازی با الفاظ، انکار حقایق، جعل و تحریف اسناد و آثار فنا و فسادناپذیر، ادبی و تاریخی ؛ دور زدن جاهلانه ی واقعیات تاریخ و فرهنگ سترگ ایران، ناسزا گویی به خادمان علم، کینهورزی نسبت به فردوسیها و سجده نمودن بر چند قصه ی عامیانه اُغوزی، در کمینگاه شعار «شوونیسم فارس!!» دشنه بر گرده هویت میلیونها ایرانی اصیل و میهن پرست ترکیزبان فرو کرده و تمامیت ارضی میهن آنان را آماج تیرهای توطئه میکنند زیراآذری هااز اصیلترین و ارجمندترین ایرانیها هستند با این تفاوت که فقطزبانشان عوض شده و این مو ضوع خود بیانگر مظلومیت آنان و ستمی تاریخی ست که بر آنها رفته است . اگر یک روز کی آرش، جان پاک خود را در چلهکمان نهاد تا از مرزهای ایران در برابر مطامع هیونان پاسداری نماید، اینان به طرفند دفاع از حقوق آذریها، تمام وجودشان را در طبق اخلاص نهادهاند تا در راه تجزیه ی میهن،به بیگانگان اهداء کنند. آنها نه تنهااران و شیروان را آذربایجان شمالی میخوانند بلکه اساسا" منکر ایرانی زبان بودن سرزمینهای مذکور درگذشته میشوند و نه تنها برای کلمهی آذربایجان معنی و ریشه ترکی میتراشند، بلکه حتی براوستاو پهلوی نیز اکلیل ترکی میپاشند! .به قول مینورسکی « هرجا که مسائل حل نشدهای در زمینه ی فرهنگ اقوامشرق پدید آید، ترکان بی درنگ دست خود را به همانجا دراز میکنند »
اگرچه پندارهاو اندیشههای آنچنانی به حدی واهی است که قلم به پاسخگویی آن فرسودن دور از خردمندی ست ولی به اقتضای برخی مطالب این نوشته لازم است تنها بهاستناد یک سند، نکاتی در بارهجغرافیا و زبان کهن آذربایجان و اران و شیروان دراین فرصت، هرچند به اختصار ،روشن شود :
دقیقا" از سال 1918 میلادی که دولت مساواتیها در باکو روی کار آمد، این پرسش عجیب به طور جدی بر سر زبانها افتاد که « آذربایجان کجاست، آذربایجان کداماست» .
اگرچه از همان زمان تا کنون به منظور روشنگری هرچه بیشتر اسناد، مقالات و کتابهای متعددی منتشر شده که هریک از آنها برای پاسخگویی به آن پرسش کفایت داردولی هنوز اسناد فراوانی و جود دارد که منتشر نشده و بسیاری از مطالب ناگفته مانده است .
سالها پیش از آنکه چنان پرسشی مطرح شود و سرزمین «اران و شیروان» را «آذربایجان» بنامند، اندیشمندانی از همان سرزمین آثاری در زمینه ی تاریخ و جغرافیای موطنخویش پدید میآوردند که امروزه آن آثار همان قدر که برای ما جالب و دارای اهمیت است ، مایه ی خشم جاعلان نام و نشان شیروان و اران میباشند. ازاین رو به شدت سعیدارند که آن آثار را محو و یا بی ارزش قلمداد نمایند .
در بین آثار مذکور (گلستان ارم) نوشته عباسقلی آقا باکیخانوف «قدسی» ، به لحاظ رعایت روش علمی تحقیق و بهرهگیری از اسناد و منابع محکم، توان تحلیل و تبیینموضوعات، در بین آثار مشابه آن دوره مقام ویژهای دارد .
باکیخانوف به تأیید آکادمیسینهای جمهوری آذربایجان (علاوه بر اینکه یک مورخ بوده در دیگر رشتههای علم نیز آثار گرانبهایی نوشته است. او نخستین کسی بود که درآذربایجان به تدوین یک اثر تاریخی «گلستان ارم» به شیوه علمی اروپا و آسیا پرداخته است. مقدمه کتاب مذکور)
عباسقلی آقا که در سده 19 میلادی ودر شهر باکو میزیست، نشانی آذربایجان را به صراحت در جنوب رودخانه ارس داده و سرزمینی را که بعدها به این نام خوانده شد،شیروان و اران خوانده است. از این رو کتاب گلستان ارم را (تاریخ شیروان و دربند) نامیده و در ذکر حدود جغرافیایی آن نوشته است: «ولایت شیروان از طرف شرق به دریای خزر،از سمت جنوب غربی به رود کورا که آن را از ولایتهای مغان و ارمن فصل میدهد، از جانب شمال غربی به رود قانق و به خط غیر معین، از ناحیه ی ایلسو و پشته ی بلند قافقاس وسلسله جبالی که ناحیه ی کوره و طبر سران را از مملکت قموق و قیطاق امتیاز میبخشد و از آن جا به مجرای رود درواق تا محل اتصال آن به دریای خزر محدود است - متنکتاب، صفحه 4» همچنین در صفحه 73 به صراحت تأکید میکند که حدود شیروان تامرزهای ارمنستان کنونی گسترش داشته و قره باغ نیز جزو خاک شیروان بوده است .
در گلستان ارم همه جا شیروان و ارمن و آذربایجان به عنوان سه ولایت جدا از هم یاد شده است. در صفحه 35 کتاب مذکور آمده: (اتراک ولایات شیروان و ارمن و آذربایجانرا غارت میکردند و ملوک فارس پیوسته با ایشان در جنگ بودند .
همچنین در صفحه 45 میگوید: عثمان ابن عفان به ارمن و آذربایجان و مغان و شیروان در آمده و مهم اهل عصیان را به صلح داد .
باکیخانوف در اثر ارجمند خود با شرح دورههای مختلف تاریخ برخی از ایالات ماورأ قفقاز، به اشارات متعدد و توضیحات روشن، از آذربایجان به عنوان ایالتی یاد کرده استکه با اراضی ارمن و مغان و قره باغ مجاور بوده و حد شمالی آن از رودخانه ارس تجاوز نمیکرد. در یکی از آن اشارات که ذیل وقایع دوره قاجار آمده است، میگوید: آقامحمد خانبه استر آباد رفته، روز به روز بر مراتب حشمت و تهیه ی اسباب سلطنت افزوده وبر زندیه غالب آمده و به تدریج ایالات عراق و فارس و طبرستان و گیلان و آذربایجان را مسخرکرد ودر سنه 1209 به عزم تسخیر قره باغ، پل خدا آفرین را که ابراهیم خان قره باغی برای منع عبور لشکر ایران، ویران کرده بود، تعمیر و بر سر قلعه ی پناه آباد که آن را شوشیگویند آمده و در منزل توپخانه نزول و به محاصره پرداخت و تقریبا" پس از یکماه عزیمت گرجستان نمود و پس از قتل و غارت تخریب تفلیس، مراجعت کرده ودر موضع چهلتن مغان به قشلاقمشی پرداخت. حکام شیروان و باکو و شکی و قباو دربند با ارسال عرایض و هدایا اظهار اخلاص کردند - صفحه 174 .
گلستان ارم اطلاعات مستند فراوانی هم در مورد ترکیب قومی و زبان اصلی و بومی اهالی ولایات شیروان و اران ارایه میدهد. در آن اثر به ویژه در مقدمه بیست صفحهایآن که عنوان «دربیان حدود اراضی و سبب تسمیه و احوال نسب و السنه و ادیان ولایات شیروان و داغستان» را دارد، به طور کلی اهالی ولایات یادشده را با ذکر نام طوایف و محلسکونت، مشتمل بر دو گروه «ترکی زبان» و «غیر ترکی زبان» دانسته است و در مورد ترکی زبانها تأکید نموده که آنها «غالبا" از نسل ترکمان و مغول و تاتار بوده و بعضی نیز درحین محاربات عساکر عثمانی و ایران در زمان صفویان و بعد از آن آمدهاند. صفحه 19 .
از غیر ترکی زبانان نیزکه شامل بیشتر اهالی شیروان و اران بوده، با عنوان تات فرس و عرب یاد میشود - صفحات 18 و 19 .
درصفحه 18 کتاب مذکور آمده است: هشت قریه در طبرسران که جلقان و روکال و مقاطیر و کماخ و زیدیان و حمیدی و مطاعی و بیلحدی باشد، در حوالی شهری کهانوشیروان در محل متصل به دربند تعمیر کرده بود و آثار آن هنوز معلوم است، زبان تات دارند. ایضا" در صفحه 19 کتاب یاد شده آمده است: محالات واقع در میان بلوکینشماخی و قدیال که حالا شهر قبه است، مثل حوض و لاهج و قشونلو در شیروان و برمک و شش پاره و پایین بدوق در قبه و تمام مملکت باکو سوای شش قریه ی تراکمه، همینزبان تات را دارند... قسم قربی مملکت قبه سوای قریه ی خنالق که ربانی علیحده دارد و ناحیه ی سموریه و کوره دو محال طبرسران که دره و احمدلو میباشند به اصطلاحاتمنطقه، زبان مخصوص دارند و اهالی ترک زبان را مغول مینامند .
شایان ذکراست که بخش جنوبی جمهوری آذربایجان، یعنی اراضی نسبتا" و سیع بین رودخانههای کورا (کوروش) و آستارا چای، جدای از قلمرو حکومت شیروانشاهان بوده وعموم اهالی بومی آنجا نیز تالش و تالشی زبان میباشند اما مؤلف گلستان ارم از هویت قومی و زبان آن مردم سخنی به میان نیاورده و از احوال طوایف لزگی و کرد و خنالق(خنالج) کشور مذکور نیز به اشارهای اکتفا نموده است .
عباسقلی آقا باکیخانوف متولد 1794 میلادی، در دورهای میزیست که تجاوزهای روسیه تزاری به سرزمینهای شمالی ایران آغاز شده بود و او که شاهد جنگهای استعماریروسیه علیه ایران در ولایات مذکور بوده، بر این امر گواهی میدهد که حتی تا سالها پس از تجزیه ی ولایات قفقاز از ایران، زبان رسمی و ادبی در شیروان و اران فارسی بوده وکودکان در مدارس به زبان فارسی آموزش میدیدند. او خود در زمان تألیف گلستان ارم صاحب ده جلد کتاب بوده و از آن میان (ریاض القدس) به زبان ترکی و (عین المیزان) بهعربی و بقیه ی کتابهایش به زبان فارسی بود. این موضوع در مورد عموم صاحبان آثار معاصر و سلف باکیخانوف و حتی مدتها بعد نیز صدق داشته است. چنانکه در بخش پایانیگلستان ارم که به معرفی مشاهیر ادب و هنر شیروان و نواحی مجاور آن اختصاص دارد، دیده میشود که همه ی کسانی که از آنها یاد شده، فارسی زبان بودهاند و یا دست کم زبانآثارشان فارسی بوده است .
سالها پیش درجایی به این قلم آمد: سخن گفتن از تاریخ و فرهنگ ایران بدون لحاظ کردن ولایات قفقاز، خصوصا" جمهوری آذربایجان، ناقص و خطاآمیز خواهد بود. واکنون گلستان ارم اثری ست که میتواند به ما در پرداختن به جنان مهمی یاری دهد. این اثر یکی از غنیترین منابع علمی ست که مارا به شیروان و اران و دربند میبرد و مطالبتازه و ارزشمندی درمورد اوضاع تاریخی و زبان و فرهنگ و جوامع آن دیار ارایه میدهد که به هیچ وجه برای جریانهای پان تورکیست خوش آیند نیست. از این رو است کهامروزه کتاب گلستان ارم در وطن و زادگاه مؤلف اش به آرشیو آثار ممنوعه سپرده شده وازمؤلف دانشمندآن به نیکی یاد نمیشود.
از گلستان ارم نسخ خطی متعددی وجود دارد و بیشتر آنها در آرشیوهای نسخ خطی جمهوری آذربایحان نگهداری میشود. در سال 1970 تصحیح متنی از آن با مقدمهایعلمی و انتقادی به وسیله انتشارات علم باکو منتشر گردید و در سال 1383 عین آن نسخه به وسیلهی انتشارات ققنوس در ایران تجدید چاپ و در اختیار علاقمندان به این گونهآثار قرار گرفته است .
منبع : آذرگشسب
سلام
از وبلاگتون بازدید کردیم.
در صورت تمایل از سایت ما هم بازدید کنید.
با تشکر
انجمن تخصصی الکترونیک ایران
سلام.من هم از اعضای این وب بودم ( راستش خیلی وقته آپ نکردم بهمین خاطر نمیتونم بگم هستم)
اما این پست شما جای یه کم اصلاح داره.
آذری ها اصیلترین ایرانی ها هستند که فقط زبانشان تغییر کرده؟؟؟
بطور حتم خود شما هم بدون خوندن این پست اون رو نقل کردین . . .
قبول دارم شاید که نه حتما آذری ها یا در کل ترک های ساکن ایران رو بشه ایرانی معرفی کرد اما هیچ وقت نمیشه گفت که زبون ترکهای آذربایجان تغییر کرده . نه نمیشه گفت.همونطوریکه که نمیشه ایران رو ایران پارسی نامید.من ایرانی بودن رو دوست دارم اما نه به بهای بی هویتی.من ایرانی ام اما ایرانیه ترک.همه ایران پارس نیست.
در مورد زبون هم بهتره به کتاب پروفسور زهتابی مراجه کنین که به فارس م ترجمه شده.
رفرنسهای انگلیسی رو هم حتما برات میذارم.
خوبه که مینویسی.
خسته نباشی
دوست عزیز
این تنها یک نقل قول است . دلیلی وجود ندارد که من هم به طور کامل با آن موافق باشم . میتوانید آنچه را که میخوانید در ترازوی اندیشهی خود بسنجید و نقد کنید .
سلام
من موافقم زبان آذربایجان عوض شده و ترکی شده ترک ها قومی از مغول ها بودند که به نام ترکمن بوده و زمانی که به ایران حمله کردند در شمال شرق ایران بعد هم به شمال غرب(آذربایجان و ترکیه)مهاجرت و زبان آن منطقه را تحت تا ثیر خود قرار داده خوب شاهد سخن من این جا است که دلیل محکمی است اگر واقعا آن مناطق ترک زبان بودند چرا نظامی گنجوی که در گنجه (جمهوری آذربایجان) به دنیا آمده شعرهایش همه فارسی هستند آن هم فارسی اصیل یا چرا مولانا که به قونیه می رود شعر ترکی ندارد اگر هم شعری هست خیلی جزئی که آن هم مورد تردید است که آن شعر هم مال خودش باشد و کل مثنوی معنوی فارسی است.حالا چند نفرترک بیایند کتابی بنویسند که ما هویت اصلی هستیم که فایده ندارد مهم این است که روز روشن را هیچ کس نمی تواند انکار کند.
سلام
ترکهای آذربایجان مردمانی مهاجر از آسیای میانه بودند که از قرن چهار پنج تا ۹ هجری به ایران مهاجرت کردند و در مناطق شمالغرب کشور ساکن شدند
همچنین ترکهای ترکیه امروزی نیز مردمانی مهاجر بودند
زبان مغولها با زبان ترکی آذربایجانی تفاوتهای بسیاری دارد
مثلا مستوفی در کتاب خود در قرن هفتم زبان مردم زنجان را فارسی معرفی می کند
راستی خوشحال می شم تجربیات خودتون رو در مورد زنجان بیشتر بیان کنید
سلام
این واقعیتی هست که هر زبانی بعد از سالها تغییراتی دارد؛ آذری ها بله کمی زبانشان تغییر کرده یا همین زبان فارسی هیچ وقت نمی توان کتمان کنیم که ، نه فارسی که هم اکنون صحبتش رایج است از زبانه عرب گرایشی ندارد بلکه بسیار است اگر دقت کرده باشیم . ولی این را هم بدانیید بسیاری از اشعار ترکی معاصر اجازیه چاپ ندارند من به شب شعر های آذری رفته ام انچنان شعرهایی سروده می شود که اگر میدانی باشد بهترین شناخته می شوند.
سلام خیلی عالی بود من اطلاعات شمارا دردفترم نوشتم